خاطره ها

زندگی

خاطره ها

زندگی

می گذری از من و می خوای؛ دنیامو ازم بگیری

چه خیالِ خامی ذاری؛ تو بدونِ من می میری

تویِ اون فکر کوچیکت؛ خودتو بزرگ می دونی

تو می خوای بشکنی من رو؛ ولی هرگز نمی تونی

تو خیال کردی کی هستی؛ که دلم رو بسوزونی؟

مثلِ سایه رو زمینی؛ شایدم کمتر از اونی

تو می خواستی که با رفتن؛ اشکو تو نگام بذاری

اما بازی رو می بازی؛ خودتم خبر نداری

اشتباه کردی عزیزم؛ منو دستِ کم گرفتی

راه برگشتی نداری؛ داری تو هچل میفتی

چی شده صدات می لرزه؟ می گی: دل داره هواتو

یادته روزی که گفتی: می شه ببری صداتو؟

دیگه فرصتی نمونده؛ واسه ابرازِ ندامت

چون لگد زدی به بختت؛ برو دیدار به قیامت

حالا دستام واسه چشمات؛ حکم اشکو می نویسن

تا ابد؛ تا تهِ دنیا؛ چشمایِ تو خیسِ خیسن

می سوزی تا دمِ مرگت؛ تویِ حسرتِ وجودم

تویِ تکرارِ نفس هات؛ می گی : عاشقِ تو بودم

ولی فایده ای نداره؛ گریه ها و هق هقِ تو

نمی تونم حتی یک دم؛ دیگه باشم عاشقِ تو



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد